زیبـــــــای مهربانم (1)
هوالنـــــــور
این نبود که فقط به زبانش جاری شود ، حرفش در وجودش جاری بود
حرف هایش، حرف نداشت
وقتی فرمود:
الحمد لله علی ما انعم ؛
همه نعمتهای خدایش را می شناخت
می شناخت که فرمود :
وله الشکر علی ما الهم .
و الثّناء بما قدّم من عموم نعم ابتدأها
می دانی یعنی چه ؟
خدا را شکر می کند ، برای چه ؟ برای همه نعمت هایش از آغاز خلقت تاکنون …
ابتدای سخنان خود را از خدا می گوید ؛ از محبوبش …
همه می دانیم که در چه شرایط سخی خطبه فدکیه ر اخواندند اما با همان حالت خستگی از دنیا و آدمای عهدشکن و بی انصاف و بی لیاقت ، همه را متوجه خداوند می کنند .این همه نعمات را یادآور می شود
ما را بیاد خداوند می اندازد
( حواسمون باشه اونجا که کم میاریم یکی هست دقیقا یکی هست و فقط یکی هست که لیاقت پناهنده شدن بهش هست نه دوست و رفیق و آشنا .پدر ومادر و معلم و شاگر نه رئیس این سازمان و وزارت و اداره ، نه دکتر و بیمارستان خصوصی و بیمه نه هیچکس دیگه .. فقط خدا براش شریک هم نسازم استاد می گفت خداوند شزیک خعلی خوبیه ! چطور ؟! فرموده اگر بخوای کسی رو در عملی خوبت با من شریک کنی من شریک خوبیم همه سهم خودمو می بخشم به شریکم حتی اگر نودونه درصد باشه … )
اینکه زیبای مهربانم، مادرم ، حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها ، عاشقانه با خدایش سخن می گفت این که عبادت هایش منظم عاشقانه و خالصانه بود می تواند برای ما سرمشق باشد که باید حتما سرمشق باشد
ما موظفیم به عمل کردن و الگو گرفتن
می شــــــــــــــــــــــود
می توانیـــــــــــــــــــــــم
از امروز برنامه ای برای خلوت و گفتگو با خدا چه در نماز چه در غیر نماز داشته باشم
موقع بیرون اومدن از خونه ، تو مسیر راه ها ، موقع تصمیم گیری ها ، موقع اس ام اس دادنامون ، موقع جشن گرفتن ها ، موقع قضاوت کردنامون ، موقع استفاده از اینترنت و وبلاگ نوشتن ، موقع درس خوندن ، موقع حرف زدن ها موقع فکر کردن ها …
امتحان کنیم
فقط یک روز
نتیجه بسیار خوبی خواهد داشت ان شالله
به پیروی از مادر می شود یک روز خدایی ، نورانی ، زهرایی ، بهشتی
بسم الله